سلاااممم

بالاخرهههه بعد از یه مدت طولانی دارم با نوشتن آشتی میکنم.

از آخرین باری که نوشتم خیلی چیزا عوض شده.

در واقع یه اپیزود افسردگی، یه دوره اضطراب و یه دوره سردرگمی کامل رو پشت سر گذاشتم تا به آدمی تبدیل شم که زندگی براش داره جدی تر میشه و میخواد خیلی چیزارو تغییر بده.

تو این مدت چیا فهمیدم؟

1- وقتی که خسته ای به خودت استراحت بده. AS LONG AS U NEED . لازم نیست خودتو مجیور کنی که خوب باشی. بذار حالت بد باشه تا جایی که تخلیه شی و بعدش برو سراغ حال خوب.

2- مضطرب شدن خیلی سادست. به سادگی بهونه جویی از ساده ترین حرکاتت. حتی از نفس کشیدن و راه رفتن. ولی همونقدر که بهونه ساختن واسه مضطرب شدن سادست شجاع بودن هم سادست. فقط کافیه بدونی خود تو جواب چراهای اضطرابای خود ساخته ی تو ذهنتی.

3- آخری و مهم ترینش اینه که وقتی Self love رو یاد میگیری، به سادگی هر چیزی که ممکنه حال خوبت رو بد کنه پس میزنی و مراقبت از خودت اولویت زندگیت میشه.

خلاصه که that's the wisdom i have gained during this period of time .

این آهنگم از طرف من داشته باشید و باهاش حال کنین.

به قول نور، نوش گوشتون.

فلننن